دست هایت،
بوی یاس و
 بوی گندم
 می دهد؛
بوی نان گرم، 
بوی 
تفاهم
 می دهد؛
بر
 سپهر بی کران
 روی تو،
بادهای صبا 
بر
موی تو؛
چشم هایت،
 یک غزال بی صدا،
ابر و باران و 
شبی بی انتها؛
لب به لب،
چون می گذاری برصدا،
نغمه ها،
 پیدا شود با‌ هر ندا؛
تو نباشی 
شعر من
 عصیان کند؛
این دلم،
 با حسرتت،
 طوفان کند.

شاعر: اکرم (قلمدون)

اکرم  


@author_aa


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

read light novel راهی به سوی نور بلاگ اختصاصی احسان محمدی دنیای نظافت گروه سلامت محیط و کار آموزش لوازم باربي شعر.متن های کوتاه.زندگی من نگین کویر