سلام.من فرامرز حدادی هستم./قسمت اول/صفحه1
20ساله بودم وبزرگ وتنهاترین ارزویم این بودکه درهمین سن ازدواج کنم وکه به سن حال که هستم که36ساله شدم دوبچه ده دوازده ساله داشته باشم که ناگهان
که مدتی بوددرروستایی پیش پدربرگم بودم خانواده ام به همراه خاله ودخترخاله هام به همان روستایی که من بودم اومدند.
که من بااولین نگاه یک دل نه میلیانهاعاشقش شدم.دخترخاله 20ساله بود.بله خره ماجراازاینجاشروع شد.
درباره این سایت