گفتم که بعد از اين
در جان نهان کنم همه شور و شتابها
آرام همچو بحر
طوفان درونِ سينه ي جوشان فرو کشم
پنهان کنم ز غير !! همه التهابها
بگذارم اين غمان
تا آبها بيفتد از آسيابها
امّا
با موجِ دردِ يار
دريا دلي کجا و دلِ تنگِ من کجا؟!
چون اشکِ پرده در
مي شويدَم زديده ي بيخواب ، خوابها
باز اين منم به جاي و همان پيچ و تابها .
درباره این سایت